تاجر و باغ مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود. تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت. اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد. تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند. رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟ پژوا ک .

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آسانسور Amanda سامانه مراقبت از خانواده (SPY24) وبلاگ گروه فیزیک ناحیه 2 ارومیه اخبار و عکس بازیگران, مدل لباس و مانتو دبستان حضرت جوادالائمه (ع) هفشجان ارائه انواع خدمات آرایشی و هزینه ها فوم های آکوستیک و عایق های صوتی ساخت ترکیه متوسطه اول